کتابخوانی برای کودکان عشایرنشین کوه خواجه
موسسهی نیکوکاری مــهــرطه طی سه ماه گذشته، طرح کتابخوانی را برای مربیان و کودکان محروم منطقهی سیستان اجرا کرده است
قصه و قصهخوانی برای کودکان بهمنزلهی ورود به دنیای پر رمز و راز است. در این راستا موسسهی نیکوکاری مــهــرطه طی سه ماه گذشته، طرح کتابخوانی را برای مربیان و کودکان محروم منطقهی سیستان اجرا کرده است و مربیان خلاق و دلسوز در راستای آشنا کردن این کودکان با فضای کتابخوانی و به ارمغان آوردن افقهای جدید، فعالیتهای خود را گسترش دادهاند.
«منیره جهانتیغ» یکی از مربیان این طرح است که در یک روز جمعه به میان کودکان عشایرنشین کوه خواجه رفته و با آنها در یک گفتوگوی شیرین همکلام شده است.
روایت کتابخوانی از زبان مربی
«امروز تصمیم گرفتم به یکی از مناطق عشایرنشین دامدار، که کنار دریاچهی هامون زندگی میکنند، بروم. در ابتدای ورودم به منطقه، با مادر یکی از بچهها، که با روی گشاده از من استقبال کرد، همصحبت شدم. در میان صحبتمان خانم دیگری آمد و بعد از سلام و احوالپرسی، اصرار کرد به چادرش برویم و ما هم پذیرفتیم.
داخل چادر برق نداشتند و من مجبور شدم از نور گوشی کمک بگیرم. آنها از من خواستند برای بچهها لباس گرم و کفش تهیه کنم تا در این هوای سرد مریض نشوند و من برای آنها هدف آمدنم به آن منطقه را توضیح دادم.
سپس سراغ بچهها را گرفتم که گفتند بعضی از بچهها برای هیزم جمع کردن رفتهاند و بقیه هم مشغول بازی کردن هستند. دو نفر از بچههایی که نزدیک ما بودند، متوجه حرفهای من شدند و با پای برهنه رفتند تا بقیه را صدا کنند. پس از گذشت چند لحظه بچهها با شوق و ذوق آمدند و از مادرشان پرسیدند که چه کسی میخواهد به آنها درس بدهد. من جلو رفتم و خودم را معرفی کردم.
بعد از اینکه بچهها با من آشنا شدند، از آنها خواستم اسم و پایهی تحصیلیشان را بگویند و سپس کتابها را در اختیارشان قرار دادم. بچهها با اشتیاق کتابها را برداشتند و به تصاویرش نگاه کردند و دربارهی چیزهایی که از کتاب میدیدند صحبت کردند.
بعضی بچهها با اینکه کلاس اول و دوم بودند، نمیتوانستند شمارش را بهخوبی انجام بدهند و بعضی دیگر در خواندن مطالب مشکل داشتند.
زهرای کتابخوان
در میان بچهها، زهرا که کلاس چهارم بود، از من خواست کتاب را برای دوستانش بخواند. من با کمال میل پذیرفتم و در قسمتهایی برای خواندن به او کمک کردم. بعد هم بازی با کتابها را انجام دادیم و چون بچهها دفتر نقاشی و مداد رنگی نداشتند، من هم مداد رنگی و نفری یک کتاب قصه به آنها دادم. در پایان به بچهها گفتم تا زمان آمدن دوبارهی من، زهرا کتابهای قصه را برایشان بخواند و زهرا هم با خوشحالی پذیرفت.
روز خیلی خوبی را کنار بچههای عشایر گذراندم. خانوادهها هم از آمدنم بسیار استقبال کردند و از من خواستند بهزودی برگردم و به بچههایی که خواندن و نوشتن نمیدانند درس بدهم.»
مشارکت مردمی، رشد فرهنگی
بسیار خرسندیم که موسسهی نیکوکاری مــهــرطه با مشارکتهای مردمی توانسته است به مدرسهسازی در مناطق محروم بپردازد. بهواسطهی این فعالیت، علاوه بر ایجاد فضا و امکانات آموزشی، امکان یافتهایم با حضور در مناطق اطراف و نیز به رشد فرهنگی و آموزشی کمک کنیم.