اتاق تاریک فیلمی که به اضظرابهای کودکان میپردازد
فیلم اتاق تاریک ساختهی «سید روحالله حجازی»ست که به موضوع اضطراب کودک میپردازد و در کنار آن با نشان دادن پسربچه در فیلم، به این نکته اشاره میکند که آزار جنسی تنها برای دختران اتفاق نمیافتد.
فیلم اتاق تاریک زندگی زوجی به نام فرهاد و هاله را روایت میکند که به خانهی جدیدی در اطراف شهر نقل مکان کردهاند. ثمرهی زندگی این زوج پسری به نام امیر است که ۵ سال سن دارد. سکانس ابتدای فیلم، با گم شدن امیر در اطراف ساختمان که یک بیابان است شروع میشود و یکی از همسایهها او را پیدا میکند. پس از آن شب، او حرفهایی میزند که والدیناش گمان میکنند مورد آزارجنسی قرار گرفته است. همین موضوع باعث میشود دو شخصیت اصلی نسبت به اطرافیان، از پسر و دختر همسایه گرفته تا نگهبان ساختمان و پسردایی نوجوان امیر که بعضی اوقات با او در اتاق تنها بوده، سوءظن داشته باشند و برای کشف حقیقت تلاش کنند.
هماهنگی والدین در شیوهی تربیتی کودک
شش سال اول زندگی، که دوران شکلگیری شخصیت کودک است، از دیدگاه روانشناسان به «دوران طلایی» معروف است. زیرا بسیاری از عادتها و ادرکهای ذهنی فرد در این دوره میتوانند تبدیل به طرحواره (باورهای عمیق و الگوهای شناختی که از کودکی با خود داریم و تا بزرگسالی به رفتارها و هیجانهای ما شکل میدهند) شوند. بنابراین هماهنگی و همراهی والدین در به کارگیری شیوهی تربیتی موثر، هم به جلوگیری از ایجاد طرحوارههای منفی در کودک کمک میکند و هم او را از احساس سردرگمی محفوظ نگه میدارد.
کودک وقتی میبیند بابت رفتاری مشخص از طرف یک والد مورد سرزنش قرار میگیرد، درصورتیکه والد دیگر برخورد متفاوتی دارد، دچار دوگانگی در رفتار و احساس میشود. این دوگانگی او را به سمت اضطراب میبرد؛ چون نمیداند قرار است بعد از هر اتفاقی شاهد چه واکنشهای متفاوتی از سوی پدر و مادرش باشد.
هماهنگی تربیتی والدین، به این معنا نیست که هیچوقت بینشان اختلاف نظری نباشد، بلکه منظور این است که تفاوت دیدگاه خود را در حضور کودک مطرح نکنند و در خلوت خود با یکدیگر دربارهی نظراتشان صحبت کنند و به نقطهی مشترکی برسند. وقتی والدین حال خوبی در رابطهی زناشویی خود نداشته باشند و همصحبت خوبی برای همدیگر نباشند، طبیعیست که نتوانند در شیوهی تربیتی کودک با یکدیگر هممسیرشوند.
مشاجره، تنها به اضطراب کودک دامن میزند
در فیلم اتاق تاریک نیز ما شاهد عدم آگاهی و هماهنگی طرفین در مورد تربیت درست کودک هستیم که نتیجهی آن مشاجرههای بیفایده و بیسرانجامیست که تنها به اضطراب کودک دامن میزند. هاله که چند سال بزرگتر از همسرش است، در مواردی از این اختلاف سنی اظهار نارضایتی میکند. او بیشتر اوقات از موضع بالا با فرهاد برخورد میکند و به او اجازهی مداخله در تربیت بچه را نمیدهد؛ درحالیکه تربیت درست کودک حاصل همکاری و تعامل والدین با یکدیگر است. اما آنچه در چند سکانس از فیلم میبینیم این است که امیر با پدرش رابطهی صمیمانهتری دارد و در کنار او آرام میگیرد و مسئلهی دیده شدن بدناش را نیز با فرهاد در میان میگذارد. این مسئله نشان میدهد بروز رفتارهای پرخاشگرانه از سوی هاله، مانعی برای نزدیکی او با فرزندش محسوب شده است.
پدیدهی کودک آزاری
فیلم اتاق تاریک بهدرستی توانسته مقولهی کودکآزاری را در سطوح مختلف به تصویر بکشد. کودکآزاری تنها شامل آزار جنسی نمیشود، بلکه هر رفتاری که سلامت جسم و روان کودک را تهدید کند، مصداق کودکآزاریست.
همانطور که در فیلم اشاره میشود، بروز علایم دلدرد و عدم کنترل ادرار امیر، میتواند نشان از بههمریختگی روحیاش بهواسطهی نوع رفتار پدر و مادر باشد. در صحنهی حمام، وقتی هاله بهدلیل فشار روحی خود، لیف را محکم بر بدن امیر میکشد، بهطوریکه بدن کودک زخم میشود، زمانیکه امیر خودش را خیس میکند و برای این مسئله هاله با عصبانیت او را وادار به رفتن در اتاق تاریک میکند یا هنگامیکه فرهاد در پارک برای یافتن پاسخی که ذهناش را درگیر کرده، او را مجبور به یادآوری اتفاقهای آن روز خاص میکند، همهی اینها از مصادیق کودکآزاری محسوب میشوند.
کودکآزاری تنها شامل آزار جنسی نمیشود، بلکه هر رفتاری که سلامت جسم و روان کودک را تهدید کند، مصداق کودکآزاریست.
در پایان فیلم متوجه میشویم خود فرهاد (پدر کودک) در کودکی مورد آزار قرار گرفته و این فشار روحی را تا بزرگسالی با خود بههمراه آورده است. ترس از ارتفاع و سگ میتواند مهر تاییدی بر تاثیرات روانی آن سالها باشد. شاید بهدلیل اینکه آن زمان حمایت درستی از او نشده و هنوز از نظر ذهنی درگیر آن مسائل است، نمیتواند در شرایط ویژه بهعنوان یک حمایتگر اثرگذار کنار فرزندش باشد. البته سکانس پایانی فیلم در صحنهای نمادین نشان میدهد که فرهاد روی بالکن ایستاده و درحالیکه سگی مقابل اوست، سعی دارد بر ترس خود غلبه کند و این کار میتواند نشاندهندهی این باشد که او تصمیم دارد با فائق آمدن بر اضطرابهای درونیاش، همسر و پدر قابل اعتمادتری باشد.
لزوم تربیت جنسی
تربیت جنسی کودک از اهمیت زیادی برخوردار است و او را از آسیبهای جسمی و روحی حفظ میکند. متاسفانه خیلی از ما بهدلیل نگرشی که نسبت به بیان مفاهیم جنسی داریم و آن را تابو میدانیم، کودک را از تربیت جنسی مناسب محروم میکنیم.
تربیت جنسی، تربیتیست که در آن کودک یاد میگیرد از بدن خود مراقبت کند و در روابط و تعاملاتاش با دیگران دقت داشته باشد. صرفا اینکه به کودک گفته شود کسی نباید بدناش را ببیند کافی نیست، بلکه لازم است والدین یا سرپرست بعد از آشنا کردن کودک با اندام خصوصیاش، او را با انواع لمسها هم آشنا کنند. لمس خوب مثل در آغوش گرفتن کودک به میل خودش، لمس مبهم و بد مثل قلقلک دادن قسمتهای خاصی از بدن، دست زدن به ناحیهی تناسلی و مالش بدن. پس از این آموزشها والدین یا سرپرست باید از کودک بخواهند هرگونه رفتار نامتعارف و لمسهای مبهم را، بدون احساس نگرانی به آنها اطلاع دهد.
کودک زمانی به مهارتهای رفتاری دست مییابد که در رابطهی خود با والدین یا سرپرست، احساس امنیت داشته باشد تا بتواند حرفهایش را بدون ترس از توبیخ و روبرو شدن با هیجانات منفی به آنها بگوید.
احساس امنیت، شرط لازم
فیلم نشان میدهد که هاله و فرهاد به امیر آموزش دادهاند که نباید کسی اندام خصوصیاش را ببیند و فقط پدر و مادر اجازه دارند وارد حریم جنسی کودک شوند. اما با توجه به نوع تنبیهای که هاله برای کودکاش در نظر گرفته (ماندن در اتاق تاریک) و در کل فضای ارتباطی ناآرام بین والدین، شرایط بهگونهای دیگر پیش میرود. احساس ترس و عدم امنیت، حلقهی مفقودهی این ماجراست که باعث میشود امیر بهدلیل نگرانی از واکنش والدین، نتواند حرفاش را راحت بیان کند. او دریافته که رازها میتوانند مادرش را عصبانی و پدرش را نگران کنند؛ بنابراین حتی به فرهاد هم تمام واقعیت را نمیگوید. کودک زمانی به مهارتهای رفتاری دست مییابد که در رابطهی خود با والدین یا سرپرست، احساس امنیت داشته باشد تا بتواند حرفهایش را بدون ترس از توبیخ و روبرو شدن با هیجانات منفی به آنها بگوید.
اهمیت مراجعه به روانشناس
پایان فیلم برخلاف تصور پیش میرود و نشان میدهد که ریشهی اضطراب کودک، ماحصل شیوهی تربیتی و رفتاری اشتباه و ناکارآمد پدر و مادر بوده است. اگر هاله و فرهاد بهجای عجله برای یافتن فرد متعرض و فشار آوردن به امیر، به یک روانشناس باتجربه و مطمئن مراجعه میکردند، میتوانستند از شیوههای رفتاری مناسب در چنین شرایطی آگاه شوند که نتیجهی آن دستیابی به آرامش روحی خود و فرزندشان بود.
سخن پایانی
هنگامیکه پدر و مادر یا سرپرست بر اثر اتفاقی دچار استرسهای شدیدی میشوند، کودک را ناخواسته تحت فشار روانی قرار میدهند. درحقیقت کودکان بیشترین فراگیری احساسی را از طریق مشاهدهی هیجان برونریزیشده در خانوادهی خود دارند. بنابراین مدیریت و کنترل هیجانات در شرایط ویژه، منجر به تامین آرامش روانی کودک و گرفتن تصمیم درست خواهد شد.